ترکم نکن
ترکم نکن که بیتو، نفرین روزگارم
شعلهنشین آهم، غربتنصیب غارم
یک دستم از تو خالی، یک دستم از تهی پُر
درویشی از تبارِ رندانِ بیبخارم
در راه ثبت و ضبطِ تاریخ خاطراتت
دانشپژوهی عاشق، اما ستارهدارم
غمغم تو را کشیدم، بر صفحهی سکوتم
خط خط تو را نوشتم، بر سنگ بیمزارم
خط میخورم من از تو، خط میخوری تو از من
در خطِ تَرک و تحریم، سکهست کار و بارم
چیام؟ کیام؟ چه هستم؟ یک کوزه خالی از زر
یک چِکِ بیمحل که، رفتهست اعتبارم
........................
شاعر: سالم پوراحمد
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و پنجم اسفند ۱۳۹۴ ساعت 20:52 توسط سالم پوراحمد
|
تمام مطالب وبلاگ متعلق به نویسنده